پلیس، سازمانی اجتماعی است که در کنار وظیفهی خطیر تامین نظم و امنیت، خدمات متنوعی را به شهروندان ارایه میکند. در معرض دیدبودن ماموریتهای این سازمان سبب شده تا همواره مورد ارزیابی جامعه قرار گیرد. بروز برخی کژکاریها، سوءرفتارها و موارد متعدد فساد از جانب برخی از کارکنان پلیس سبب میشود تا افراد جامعه این مسایل را به کل سازمان و یا حتی سیستم اجرایی کشور نیز تعمیم دهند. پژوهش حاضر با اتخاذ رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی به واکاوی پدیدهی فساد در میان کارکنان پلیس میپردازد. این پژوهش با رجوع به آرا و نظریاتِ نظریهپردازانی چون روباک و بارکر، پانچ، سید و بروس و سایرین، به ترتیب به تحلیل نوعشناسی فساد، فساد خُرد و کلان، نظریهی سیبهای اندک و دیگر آرا میپردازد. نتایج به دست آمده از این پژوهش حاکی از آن است که عواملی چون شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر جامعه، گزینش و استخدام سلیقهای و رابطهای به دور از رعایت قوانین و مقررات، عدم تناسب میان حقوق و مزایای دریافتی و رفاه اجتماعی، پایبندی به قاعدهی رمزگان سکوت در میان کارکنان، فقدان نظارت صحیح در بروز و تشدید فساد در سازمان پلیس نقش تعیینکننده دارند. در نهایت، راهکارهای لازم برای مقابله با معضل فساد در سازمان، حول پنج مفهومِ نظارت بر فرآیند گزینش و استخدام، آموزش و نظارت، استفاده از رویکرد چماق و هویج، هدایت و راهبری مقتدر و درگیرکردن جامعه ارایه میگردد.